جمعه

جمعه

 

 

 دوباره جمعه گذشت و قنوت گریان ماند

دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند

 

دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما

پس ازنیامدنت گوشه ی خیابان ماند

 

شبیه شنبه ی هر هفته پشت پنجره ام

و کوچه کوچه ی شهرم دوباره زندان ماند

 

برای آمدنت چندسال بایستی

در این تراکم بی انتهای ویران ماند؟

 

نیامدی که ببینی نگاه منتظرم

چه روزها به امید تو زیر باران ماند

 

سکوت آخر حرف من است چون بی تو

دوباره حنجره ام زیر بغض پنهان ماند





:: برچسب‌ها: جمعه , قنوت , کوچه , حنجره , سکوت ,
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
نویسنده : فاطیما
تاریخ : 27 / 8 / 1390
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
پرنیا در تاریخ : 1390/8/28/6 - - گفته است :
سلام عزیزم ممنون سر زدی
وب باحالی داری
لینکت کردم


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: